من خوابم میاد
نلی اخه این درسته خودت الان انقدر راحت خوابیدی با وجود این همه سرو صدا که بابت ساخت و ساز تو کوچمون هست اونوقت شب که انقدر سکوت هست نخوابی و نذاری مامانی و بابایی بخوابن.بیچاره بابایی که با این وجود صبح هم باید بره سر کار.
اخه نفسم دیگه ی سالت شده الان شما خودت باید بخوابی.تازه تو تختت هم نمی خوابی و باید حتما تو بغل یا رو پا بخوابی.ما دیگه کم اوردیم مامانی.میدونی الان بابا جونی چند شبه درست نخوابیده اما عشقم تا از سر کار میاد انگار نه انگار که خستس تا وقت خواب با شما بازی میکنه.
دیشب ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدی و خودت و خوابالو میچسبونی به بابایی.ی بار سرت و میزاری رو پاش ی بار رفتی پشت بابایی و پاهات و انداختی دو طرفش و سرت و گذاشتی پشتش و چرت زدی اما در نهایت هشیار شدی و با اشاره از بابایی میخواستی که ببرتت اتاقت تا بازی کنی میدونی مامانی این کارو نمیکنه به من گیر ندادی.ی نیم ساعت اونجا بودی دلم واسه بابایی سوخت اومدم و با چندتا اسباب بازی اوردمت رو تخت تا بلکه خسته شی و بخوابی.از اونور هم ساعت 9 صبح بیدار باش زدی.
امیرم.همسر گلم واقعا ازت ممنونم که تو نگهداری این وروجک خوشگل انقدر کمکم میکنی.من خیلی خیلی دووووووووووووووووست دارم عشق همیشگی من
خلاصه چند شبه اوضاع ما اینه از دست عسل خانم اما الان خود خانم طلا:
دوستای خوبم اگه میتونید راهنماییم کنید که چطور کمک کنم تا نلی خواب
راحتتری داشته باشه