همه ی وجود مامانی و بابایی
امروز مامانی داشت عکس های این یک سال زندگی قشنگت و نگاه میکرد چقدر عوض شدی ناز بودی نازتر شدی.تصمیم گرفتم ی ریسه از عکساتم اینجا برات بزارم &n...
از دست این پوشک
الهی مامان جونی قربونت بره دو روزه پوشکت اذیتت کرده و دچار ادرار سوختگی شدی اما انقدر ناز و صبوری نه بی تابی میکنی نه گریه نه بهانه اخه مامانی فدات شه من جای تو هربار که میبینم دلم ریش می...
نویسنده :
مهسا
14:59
واکسن
ی کم دیر شد اما خوب گلم بابایی زودتر وقت نکرد.امروز با 2 روز تاخیر بردیمت واسه واکسن و قد و وزن 1 سالگی.طبق معمول مامانی وقت واکسن زدنت رفت بیرون اتاق.میدونی چرا تنها نمی برمت واسه واکسن اخه طاقت دیدن چشمای وحشت زدت و وقتی خانم مانتو سفید میاد سمتت ندارم.از وقتی عید مریض شدی و ما هی دکتر بردیمت دیگه تا ی مانتو سفید میاد سمتت میترسی.الهی من قربونت برم اما امروز خانمه بهم اطمینان داد که واکسن یک سالگی درد نداره.تازه ی بچه هم تو اتاق بود که باعث شد تو همش نگاش کنی و بگی نی نی و حواست پرت شه.راستی قشنگم قدت تو 1 سالگی 76 و وزنت 10 کیلو بود.اما خانمه میگفت قدت ی کم کم رشد کرده و باید 15 ماهگی هم ببرمت.مامانی قربونش بره بابایت همیشه بهت میگ...
نویسنده :
مهسا
23:05