اخرین جمه ی گرم نلی جون
عروسکم این اخر هفته تصمیم گرفتیم به همراه خاله جونا و دایی جونا بریم شب ابشار.قرار بود
ساعت 7 همه اونجا باشیم.من و شما تو خونه منتظر بابایی بودیم تا بیاد و بریم.
بابایی اومد و رفتیم سر راه عزیز و برداشتیم و رفتیم پیش دایی نا و خاله اینا تا بابایی و عمویی
جوجه ها رو اماده کنن تو انقدر گرسنت بود که داشتی بیسکوییت میخوردی اونم کلی با لذت عاشق هندونه و خربزه ای.ببین چه بلایی سر هندونه اوردی شیطون خانم بعد از شام کلمن و گذاشتی جلوت و اهنگ میزدی و میرقصیدی جمعه هم رفتیم خونه عمو شام.کلی شیطونی کردی.خلاصه این دو روز همش شیطونی کردی و
نه درست خوابیدی نه درست غذا خوردی.امیدوارم همیشه خوش بگذرونی مامی